بی قرار گل سرخ bigharare_gole_sorkh
دوشنبه 84/9/7 :: ساعت 5:52 عصر
آه سرد
رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشتراهی به جز گریز برایم نمانده بوداین عشق آتشین پر از درد و بی امیددر وادی گناه و جنونم کشانده بودرفتم که داغ بوسه پر حسرت تو رابا آبهای دیده ز لب شستشو دهمرفتم که نا تمام بمانم در این سرودرفتم که با نگفته به خود آبرو دهمرفتم مگو مگو که چرا رفت، ننگ بودعشق من و نیاز تو و سوز و ساز مااز پرده خموشی وظلمت چو نور صبحبیرون فتاده بود به یک باره راز مارفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرمدر لابلای دامن شبرنگ زندگیرفتم که در سیاهی یک گور بی نشانفارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگیمن از دو چشم روشن و گریان گریختماز خنده های وحشی طوفان گریختماز بستر وصال به آغوش سرد هجرآزرده از ملامت وجدان گریختمای سینه در حرارت سوزان خود بسوزدیگر سراغ شعله آتش ز من مگیرمیخواستم که شعله شوم سرکشی کنممرغی شدم به کنج قفس خسته و اسیر روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویشدر دامن سکوت به تلخی گریستمنالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته هادیدم که لایق تو و عشق تو نیستم
نوشته شده توسط: فرنوش حامدی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عشقآه سردتقدیم به بهترینم
4Menu
4About Us
4My Logo
4submit mail